حرف های خودمانی

وبلاگی برای گفتم و شنیدن واقعیات زندگی و تلاش برای رفع مشکلات آن

حرف های خودمانی

وبلاگی برای گفتم و شنیدن واقعیات زندگی و تلاش برای رفع مشکلات آن

دعوت به همکاری

یه بار دیگه یه دعوت نامه
سلام عزیزانم
امروز می خوام برای بار دوم یه درخواست داشته باشم در ضمینه همکاری . آره اگه از خوانندگان قدیمی هستید یادتونه که دو سال پیش یه پیشنهاد دادم برای تاسیس یه وبلاگ گروهی با ساختار ویژه که با چند روحیه مختلف کار کنه . تو اون سال چند اس ام اس باز از من دعوت کردند تا با اونها همکاری کنم و مدیریت وبلاگ رو برعهده داشته باشم البته این امر به وقوع پیوست و وبلاگ طراحی شد البته توی چند ماه اول کارایی لازم رو نداشت اما تونستیم با کارهای ویژه آمار وبلاگ رو تو یه هفته حدود 1000 تا افزایش بدیم و حتی توی هفته اول فروردین توی لیست اولیه گوگل بود اما با توجه به کنکور اون رو ترک کردیم و فقط به ارسال اس ام اس اکتفا کردیم .
این یه تاریخچه از کار قبلی من بود البته الان هم یه پیشنهاد دیگه به من شد که فکر می کنم بهتره این پیشنهاد رو حالا به همه بدم اونم تاسیس یه وبلاگ بزرگتر با ساختار متغیره یعنی هر کدوم از ما در نوشتن یه سری مسائل توانایی داریم بهتره این توانایی ها رو با هم جمع کنیم تا این عمل اتفاق بیفته .
حالا من و دوستام منتظر نظر شماییم و اگه ببینیم شرایط مساعده یه وب سایت رو هم برای امتحان اجاره می کنیم . ( این کار رو من و البته یه دوست واسه یه فروشگاه اینترنتی انجام دادیم )
پس حالا
بای تا های

زندگی یا تنها زنده بودن

سلام
سلامی برای برپایی زندگی که شاید ...
دوستای خوبم قول یه متن راجع به تفاوت های ، نه اینجوری نگم بهتره ، می خوام امشب درمورد این بگم که زندگی می کنیم یا تنها زنده ایم ؟
بنا به قاعده و منطق هممون حالت مریضی رو داشتیم چه یه سرماخوردگی ساده ، چه یه بیماری مشکل و دردسر ساز اما چه کردیم . خوب کاملا معلومه یا به پزشک مراجعه کردیم یا راهکاری به خرج دادیم که سلامتی مون رو دوباره به دست بیاریم !! تمام این روش ها برای اینه که زنده بودن خود رو از دست ندیم و در روال عادی زندگی باشیم اما آیا ...
حالا چند سوال مطرح می کنم :
1- آیا شما زنده اید ؟ چه سوال مسخره ای دارید این متن رو می خونید یعنی اینکه زنده اید .
2- آیا شما ناخوش احوالید ؟ خوب این سوال پاسخ راحته بالاخره شما یا مریض هستید(پزشکی نه روانپزشکی)یا نه.
3- آیا شما زندگی می کنید ؟ نه حالا دیگه خیلی سخته شاید خیلی راحت بهش جواب داده باشید اما من میگم اشتباه کردید!! چون پاسخ دادن به این سوال به حداقل 24 ساعت زمان نیاز داره من اعتقاد دارم
ما هممون زنده ایم اما زندگی نمی کنیم
کسایی که ما از نزدیک در ارتباط هستند می دونن که این صحبت در ذهن من نهادینه شده و در واقع یه اعتقاد قلبیه دلیلش هم نحوه رفتارهامون ، ارتباطامون ، روابطامون ،درامدامون ، خرجامون و هر چی که شما فکر کنید هست .
آره این یه مقدمه برای به تشنج کشوندن ذهنه و نیاز به یه کاوش ذهنی دقیق داره پس تا متن تفصیلی فکر کنید .

جواب یه سواله ؟

سلام
سلامی به بزرگی یه دل که برای نوشتن اعتقاداتش دست رو وسیله قرار می ده
آره بارها گفته ام و بار دگر می گویم :
بخدا نظرهای شماست که سبک نوشتن من تغییر می کنه بدون شک همتون قبول دارید ( البته اگه از قدیمی های وبلاگ باشین ) من تا حالا چندین بار ادبیاتمو تغییر دادم ( قابل توجه آقای قلعه نوعی ) و هر بار به دلیل درخواست یه خواننده بوده حالا هم یکی از دوستان معتقده که من به نظرات خواننده هام اعتقاد ندارم و توجه نمی کنم البته حق با اونه که از من انتقاد کنه و از من چیزی بخواد چون من پایه ایجاد وبلاگ رو همین گذاشتم .بازم چشم من برای چندمین بار از دوستان می خوام چیزی که مد نظرشونه بخوان تا من در مورد اون بنویسم . همونطور که دوستای محترمم ازم خواستن و من اون چیزی هایی که با مطالعات بدست آوردم یا تجربه کردم رو بیان می کنم خدا رو شکر که تو این امر موفق بودم . ( توجه شما رو به پست های قدیم یجلب می کنم می تونید از پست گریه به قبل رو بخونید تا منظور منو متوجه بشید ) این رو هم از ایمیلاشون می تونم بفهمم .
راستی یه موضوع توی پست های سال پیش عنوان کردم که در موردش بنویسم در واقع قسمت دوم عشق بود که قرار بود عشق های ساده و واقعی چند از کسایی که باهاشون مساحبه کردم رو عنوان کنم اما به دلیل مخالفتشون از اینکار منع شدم البته مطالبش آماده است و اگه بتونم اجازه این دوستان رو بگیرم حتما براتون می ذارم اما به طور حتم نام و محل ها تغییر خواهد کرد . راستی نظراتون دلگرمی منه پس منو محروم نکنید .
یه موضوع دیگه هم اینه که پست زندگی با زنده بودن هم تغریبا آماده است فقط مونده تصمیم گیری نهایی و بررسی این موضوع که به کسی برنخوره پس احتمالا تا چند ساعت دیگه روی وبلاگ می ذارم ( شایدم همین حالا گذاشتم )امیدوارم براتون جالب باشه ولی توصیه می کنم اون رو حتما بخونید (توی هر سنی که هستید) چون می تونه یه نقطه عطف توی زندگیتون باشه !!!!
قرار نبود تبلیغات کنم ولی شد دیگه .

پس
بای تا های

انتخاب رشته یه رازه

سلام
سلام و تشکر از هر کسی که این متن را نمی خواند ! آری امروز می گویم نخوانید چیزهایی که می گویم .
مقدمه بالا یه شوخی نبود یه واقعیه یه اعتراف که دوست دارم کسی نشنوه ، دوست دارم نفهمید چرا ، چرا من ناکام بزرگ بودم در روزگار موفقیتم .
تعجب نکنید من همون مهدی ام هنوز خودمونی ام اما ، اما حالا که دستام رمقی نداره می نویسم به آرزو ها نه آرزو نه به خودم نرسیدم . منی که همه مطمئن به نتیجه گیریم بودن چرا نتیجه نگرفتم ( البته نباید بگ بی نتیجه بلکه خودم نبودم )
حالا که داری می خونی تا آخرش وایسا ...
اگه امسال کنکور دادی حتما تا آخرش وایسا ...

دوستای گلم ( رفتم سر پیشه اصلیم ) کنکور یه هدفه که رسیدن به اون نیازمند پیمودن یک سری راه هاست . همتون می دونید که کنکور در نظر همه ( همه نگم خیلی هابهتره ) یه قیفه که داخلش هم یه توری گذاشتن . توی قیف بودنش که فکر نمی کنم مشکلی داشته باشید اما اون توری بحث انتخاب رشته است . این موضوع به نظر من از خود جو کنکور و آزمون و نتیجه ( حتی نتیجه) مهمتره یعنی اینکه شما می تونید به نحوی انتخاب کنید که نتیجه بگیرید و دانشجو باشید و یا می تونید به خودتون یه بزرگی کاذب بدید و برخی مکان ها و رشته ها رو کوچک بشمارید . آره البته من این حق رو براتون محفوظ می ذارم که رشته هایی که علاقه ای بهشون ندارید رو انتخاب نکنید خوب این رو هر عقل نا فابریکی گواهی می ده و قبول داره اما موضوع بحث من این نیست ، موضوع اینه که بعضی مواقع بین بد و بدتر شما باید اول دنبال راه خوب برید اگه نشد بد رو انتخاب کنید . آره همه می گن تو این مواقع باید بد رو انتخاب کرد اما من می گم این اشتباس اگه دنبال راه دیگه نری بدون شک نسبت به راه درست بدتره رو انتخاب کردی ! آره یکم فکر کن و با خودت رو راست باش تو می تونی یه سال دیگه فشار درس و حساب و هندسه و جبر و زیست و مطالعات اجتماعی و اقتصاد و روانشناسی ناقص اطرافیان رو تحمل کنی ؟ سوال سختیه تا توی شرایط نباشی به هیج عنوان نمی تونی پاسخ بدی ( هر چند شما الان توی ذهنت جواب رو دادی ) نیاز به یه تجربه داره ، البته قبول دارم توی درس خوندن ، دوستان چند دسته اند : کسانی که سال گذشته رو عالی خوندن و بر اثر اتفاقات نتیجه دلخواه رو نگرفتند ، کسانی که متوسط مطالعه داشتند و قاعدتا به طور متوسط وارد دانشگاه و ایدال هاشون نمی شن و برخی افراد که ضعیف بودن یا اصلا نبودن. من توی دسته سوم دو گروه رو با هم آوردم که معتقدم بهتره باهم باشن چون اگه همه چیز عادی باشه اونا سال بعد هم موفق نمی شن ، اما گروه اول من توصیه می کنم اگه معیار مناسبی رو در امسال می بینن و در واقع رشته و شهری مناسب تر از هیچی می بینند انتخاب کنند و امسال دانشجو بشن . اما گروه دوم من معتقدم ( چون خودم بینشون بودم ) این افراد به طور معمول سال آینده نتیجه ی به نسبت ضعیف تری نسبت به خودشان می گیرند لذا توصیه اکثر عقلا به اینه که این دوستان هر جور شده خودشون رو به دانشگاه ها بچسبونن ( چقدر فجیع گفتم ) یعنی با انتخاب رشته معقول ، شرایط رو برای حضورشون بین دانشجویان محیا کنند . اما من تو این صحبتام یه چیز رو گفتم و اون هم لزوم انتخاب رشته جانب گرایانه بود یعنی اینکه ...
دیگه معنی کردن یعنی نوشتن حداقل 20 سطر دیگه
دوستای گلم ، علاقه مندان به خود بیایید شعار من را به کار نبندیم شعاری که تبدیل به تکه کلامی شده بود در میان کام های من و عاملی برای ساطع کردن امواج نا مثبت ( نه منفی ) به خود و اطرافیان و اون شعار کذایی چیزی جز عبارت زیر نبود که در عین سادگی بسیار پخته و کامل و معنایی بود و از اصول روانشناسی و سیاست و غیره پیروی می کرد.
شعار من در جواب حالت چطوره این بود :

زنده ام اما زندگی بحث دیگری است
ودر واقع کاملش اینه که :
ما هممون زنده ایم اما زندگی نمی کنیم
حالا تا پست بعدی که راجع به این شعاره فکر کنیدو ببینید چقدر باهاش موافقید ؟ باور کنید اگر بحث زندگی که تا 4 روز دیگه بهش خواهم پرداخت رو حل کنید ،

زنده بودنتون تنها در گرو زندگیتان خواهد بود اگر و تنها اگر بخواید

پس بازم مثل همیشه

بای تا های

بخونید

کنکور 86 هم با تمام تفاوت هاش به تاریخ پیوست و خیلی ها همچون خیلی ها شاد و دیگران را ...

آره طی اموز و فردا نتایج اعلام می شه و شاید من و شما شاد باشیم و بتونیم به 12 سال تحصیلمون بنازیم . من که به شخصه هر چند دلهره دارم اما سعی می کنم منطقی برخورد کنم . دیگه باید قبول کنیم که نتایج ما به استثنای درصد هامون بقیه نسبی و وابسته به عملکرد بقیه است . دوست من ( خودم ) بهتره قبول کنیم که کنکور هم دری بود برای ورود به شهر موفقیت اما این تنها در نیست ، باید به خودمان بقبولانیم که دروازه های دیگه هم برای زندگی کردن ( نه زنده بودن صرف ) هست ، البته امیدوارم این یک توجیه به شمار نیاد اما به راستی من به شخصه از عملکردم راضی ام هر چند کنکور را با فقط 40 درصد آمادگی ام داده ام . آری این است دلیل دلهره ام .

ببخشید یکم این پست شخصی شد نیاز داشتم یکم خودم تخلیه کنم شاید نیاز به حرف زدن داشتم .

پس به امید دعای خیر تک تک شما عزیزانم تا آینده سبز

درود و دو صد بدرود

آغازی دوباره

مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم

هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

سلامی به درازای زندگی پاک در پناه آرامش ابدی

آری آمدم تا دوباره بگویم

بارها گفته ام و بار دگر می گویم

که من دل شده این ره نه بخود می پویم

آره عزیزانم ، دوستان با صفا و مهربان و هر چی بگم بازم کمه

اومدم هر چند دیر اما آمدم تا باشم به امید آن خدایی که دوباره جانی به وجودم داد تا بگویم و بنویسم .

خودمونی بگم خیلی خوب می دونم که دیگه کمن اون عزیزانی که می یومدن تا حرف های خودمونی بشنون ، می دونم دیگه نیستن اون عزیزانی که هر روز وبلاگمو می خوندن . می دونم سخته ولی باید بتونم بازم همون مهدی بشم که خیلی ها منتظر نوشتنش بودن . یه چیزی نزدیک به 3 سال از آغاز کارم می گذره ، گاه و بی گاه نوشتم اما یه سالی ننوشتم . از امروز ( درواقع امشب ) شروع می کنم به نوشتن واین سلامی برای پایان تمام وداع ها خواهد بود . منی که تا 4 روز دیگه معلوم می شه چند مرده حلاجم ( نتایج کنکور ) حالا ببینید . آمدنم زود است یا ...

راستی دو بیت بالا مال من نبود ( خوب تابلوئه ) اون ابیات مال حافظه . خیلی بدردم می خوره چون وصف حال منه . آره عهدی بستم که تا توان دارم چیزایی بگم که به درد یه سری افراد مثل خودم بخوره . با سن کمم تجربه هایی کسب کردم که امیدوارم هیج کس اونارو تجربه نکنه . حال و هوایی داشتم که امیدوارم نصیبتون بشه . و بازم می گم که این نوشتن ها از جایی درون قلبم می آید و دست خودم نیست .

پس تا اولین پست من بعد از یه خواب زمستانی

بای تا های